معنی فارسی over-egg

B2

بیش از حد چیزی را این‌گونه با جزئیات یا مواد مختلف غنی کردن تا جایی که نتیجه نهایی خراب شود.

To make something unnecessarily complicated or elaborate, often ruining its original simplicity.

verb
معنی(verb):

To overembellish.

example
معنی(example):

پودینگ را بیش از حد نکن، همین‌طور خوب است.

مثال:

Don’t over-egg the pudding; it’s fine as it is.

معنی(example):

بعضی اوقات می‌توانید دستور پخت ساده‌ای را با اضافه کردن مواد غیرضروری بیش از حد کنید.

مثال:

Sometimes, you can over-egg a simple recipe by adding unnecessary ingredients.

معنی فارسی کلمه over-egg

: معنی over-egg به فارسی

بیش از حد چیزی را این‌گونه با جزئیات یا مواد مختلف غنی کردن تا جایی که نتیجه نهایی خراب شود.