معنی فارسی over-thinking

B1

فرایند بیش از حد فکر کردن که می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری دشوار شود.

The process of thinking too much about something, often hindering action.

example
معنی(example):

بیش از حد فکر کردن لذت بردن از لحظه را سخت‌تر می‌کند.

مثال:

Over-thinking makes it harder to enjoy the moment.

معنی(example):

بیش از حد فکر کردن او معمولاً تصمیماتش را به تأخیر می‌اندازد.

مثال:

His over-thinking often delays his decisions.

معنی فارسی کلمه over-thinking

: معنی over-thinking به فارسی

فرایند بیش از حد فکر کردن که می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری دشوار شود.