معنی فارسی overassail

B1

شکست دادن یا تحت فشار قرار دادن بیش از حد.

To assail excessively or overwhelm.

example
معنی(example):

بادهای قوی به نظر می‌رسید که قایق کوچک را زیر فشار قرار می‌دهند.

مثال:

The strong winds seemed to overassail the little boat.

معنی(example):

او احساس کرد که با شروع چالش‌ها تحت فشار قرار گرفته است.

مثال:

He felt overwhelmed as the challenges began to overassail him.

معنی فارسی کلمه overassail

:

شکست دادن یا تحت فشار قرار دادن بیش از حد.