معنی فارسی overassumptively

B1

به صورت بیش فرضی، به نوعی که فرضیات غیرمنطقی و بیش از حد دربارهٔ دیگران یا وضعیت‌ها صورت گیرد.

In a manner characterized by excessive assumptions.

example
معنی(example):

او به طور فرضی بیش از حد صحبت کرد و فرض کرد که همه با او موافقند.

مثال:

She spoke overassumptively, assuming everyone agreed with her.

معنی(example):

او به طور بیش از حد فرضی نتیجه‌گیری کرد که جلسه لغو خواهد شد.

مثال:

He overassumptively concluded that the meeting would be canceled.

معنی فارسی کلمه overassumptively

:

به صورت بیش فرضی، به نوعی که فرضیات غیرمنطقی و بیش از حد دربارهٔ دیگران یا وضعیت‌ها صورت گیرد.