معنی فارسی overbalancing
B1بیش از حد متعادل کردن به معنای قراردادن فشار یا دیدگاهها بیش از حدی روی یک موضوع به صورتی که بتواند موجب بیثباتی گردد.
The act of placing undue focus or influence on one aspect, causing imbalance.
- verb
verb
معنی(verb):
To throw (someone or something) off balance.
معنی(verb):
To lose one's balance.
معنی(verb):
To have an excess weight.
معنی(verb):
To overcompensate.
معنی(verb):
To exceed equality with; to outweigh.
example
معنی(example):
او پروژه را با نظرات بیش از حد متعادل میکند.
مثال:
She is overbalancing the project with too many opinions.
معنی(example):
بیش از حد متعادل کردن میتواند تصمیمگیری را مختل کند.
مثال:
Overbalancing can hinder decision-making.
معنی فارسی کلمه overbalancing
:
بیش از حد متعادل کردن به معنای قراردادن فشار یا دیدگاهها بیش از حدی روی یک موضوع به صورتی که بتواند موجب بیثباتی گردد.