معنی فارسی overby
B1عبور کردن یا رد شدن از کنار چیزی.
To go past or beyond something.
- PREPOSITION
example
معنی(example):
اتوبوس از کنار کلیسای قدیمی عبور کرد.
مثال:
The bus passed overby the old church.
معنی(example):
او در خانهای کوچک در کنار رودخانه زندگی میکند.
مثال:
She lives overby the river in a small house.
معنی فارسی کلمه overby
:عبور کردن یا رد شدن از کنار چیزی.