معنی فارسی overcleanly
B1به گونهای خیلی تمیز و مرتب که ممکن است غیر طبیعی یا نامناسب به نظر برسد.
In an excessively clean or tidy manner, often leading to an unnatural appearance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او میز خود را بسیار تمیز و مرتب کرده بود و جایی برای چیز دیگری باقی نذاشت.
مثال:
He overcleanly organized his desk, leaving no space for anything else.
معنی(example):
اتاق به طور بسیار تمیز و مرتب چیده شده بود و ظاهری استریل ایجاد کرده بود.
مثال:
The room was overcleanly arranged, making it look sterile.
معنی فارسی کلمه overcleanly
:
به گونهای خیلی تمیز و مرتب که ممکن است غیر طبیعی یا نامناسب به نظر برسد.