معنی فارسی overcontentment

B1

احساس رضایت بیش از حد که ممکن است مانع از تلاش برای پیشرفت یا توسعه فردی شود.

An excessive state of satisfaction that may hinder personal growth or ambition.

example
معنی(example):

خوشحالی بیش از حد او باعث شده بود که در کارش کمتر جاه‌طلب باشد.

مثال:

Her overcontentment made her less ambitious in her career.

معنی(example):

خوشحالی بیش از حد می‌تواند رشد شخصی و یادگیری را مختل کند.

مثال:

Overcontentment can stifle personal growth and learning.

معنی فارسی کلمه overcontentment

: معنی overcontentment به فارسی

احساس رضایت بیش از حد که ممکن است مانع از تلاش برای پیشرفت یا توسعه فردی شود.