معنی فارسی overcrammed
B2وضعیتی که در آن یک مکان به شدت با اشیاء پر شده باشد و استفاده از آن دشوار باشد.
A state where a space is excessively filled with items, making it difficult to access or use.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فایلها بر روی میز بیش از حد پر شده بودند و پیدا کردن چیزی دشوار بود.
مثال:
The files were overcrammed on the desk, making it hard to find anything.
معنی(example):
یک کمد بیش از حد پر شده، سازماندهی آن دشوار است.
مثال:
An overcrammed closet is hard to organize.
معنی فارسی کلمه overcrammed
:وضعیتی که در آن یک مکان به شدت با اشیاء پر شده باشد و استفاده از آن دشوار باشد.