معنی فارسی overcrowding
B2شلوغی زیاد، به معضلی اشاره دارد که در آن یک مکان از ظرفیت آن فراتر می‌رود.
The condition of being filled beyond capacity, often resulting in negative consequences.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To fill beyond reasonable limits, with people, animals, objects or information.
noun
معنی(noun):
The situation where a space holds more occupants than it can comfortably accommodate.
example
معنی(example):
شلوغی بیش از حد در شهرها می‌تواند به مشکلات اجتماعی مختلفی منجر شود.
مثال:
Overcrowding in cities can lead to various social issues.
معنی(example):
شلوغی کلاس درس باعث شد که معلم نتواند دانش‌آموزان را به خوبی مدیریت کند.
مثال:
The overcrowding of the classroom made it hard for the teacher to manage the students.
معنی فارسی کلمه overcrowding
:
شلوغی زیاد، به معضلی اشاره دارد که در آن یک مکان از ظرفیت آن فراتر می‌رود.
