معنی فارسی overcut
B1بیشتر از آنچه لازم است بریدن یا کاهش دادن.
To cut more than necessary.
- VERB
example
معنی(example):
او مجبور شد چوب را بیش از حد ببرد تا مطمئن شود که به درستی جا میگیرد.
مثال:
He had to overcut the wood to ensure it would fit properly.
معنی(example):
سرآشپز هشدار داد که گوشت را بیش از حد نبرند وگرنه خشک میشود.
مثال:
The chef warned not to overcut the meat or it would dry out.
معنی فارسی کلمه overcut
:بیشتر از آنچه لازم است بریدن یا کاهش دادن.