معنی فارسی overdyed
B1رنگآمیزی بیش از حد یک شیء، بهویژه پارچه، برای دستیابی به رنگ یا تن بهتر.
Dyed more intensely than intended, resulting in a richer or deeper color.
- verb
verb
معنی(verb):
To dye (something already coloured) with another colour.
example
معنی(example):
این تیشرت برای زندهتر شدن رنگ، بیش از حد رنگ شده است.
مثال:
The shirt was overdyed to make the color more vibrant.
معنی(example):
او ترجیح میدهد پارچههایش بیش از حد رنگ شوند تا تن غنیتری داشته باشند.
مثال:
She prefers her fabrics to be overdyed for a richer tone.
معنی فارسی کلمه overdyed
:
رنگآمیزی بیش از حد یک شیء، بهویژه پارچه، برای دستیابی به رنگ یا تن بهتر.