معنی فارسی overegging

B1

فرآیند بزرگنمایی یا بیش از حد بیان کردن موضوعی.

The act of exaggerating or elaborating too much.

verb
معنی(verb):

To overembellish.

example
معنی(example):

بزرگنمایی داستان آن را کمتر واقعی کرد.

مثال:

Overegging the story made it less believable.

معنی(example):

بزرگنمایی او از موقعیت دوستانش را عصبانی کرد.

مثال:

His overegging of the situation annoyed his friends.

معنی فارسی کلمه overegging

: معنی overegging به فارسی

فرآیند بزرگنمایی یا بیش از حد بیان کردن موضوعی.