معنی فارسی overelating
B1بزرگنمایی، بزرگتر از آنچه که هست، موضوعاتی را بزرگ جلوه دادن که در واقع محسوس نیستند.
To overstate or exaggerate one's emotional responses to situations.
- VERB
example
معنی(example):
او گرایش دارد که هر مشکل کوچکی را بزرگ جلوه دهد.
مثال:
She tends to overelating every small problem.
معنی(example):
درشتنمایی میتواند به استرس غیرضروری منجر شود.
مثال:
Overelating can lead to unnecessary stress.
معنی فارسی کلمه overelating
:
بزرگنمایی، بزرگتر از آنچه که هست، موضوعاتی را بزرگ جلوه دادن که در واقع محسوس نیستند.