معنی فارسی overempired

B1

به حالت داشتن بیش از حد سرزمین‌ها یا مستعمرات که تحت یک حکومت است.

State of having an excessive empire; usually involving control over large territories.

example
معنی(example):

کشور پس از سال‌ها گسترش به نظر می‌رسید که بیش از حد امپراتوری شده است.

مثال:

The country seemed overempired after years of expansion.

معنی(example):

برخی بر این باورند که کشورهای بیش از حد امپراتوری شده در خطر فروپاشی هستند.

مثال:

Some believe that the overempired nations are at risk of collapse.

معنی فارسی کلمه overempired

: معنی overempired به فارسی

به حالت داشتن بیش از حد سرزمین‌ها یا مستعمرات که تحت یک حکومت است.