معنی فارسی overfinished
B1به معنای تمام شدن یا اتمام چیزی به گونهای که به نظر برسد که به طور غیرطبیعی تمام شده یا اصلاح شده است.
Referring to something that has been completed in a way that appears overly refined or unnatural.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این پروژه احساس میکرد که بیش از حد کامل شده و عناصر طبیعی از آن حذف شده است.
مثال:
The project felt overfinished, lacking natural elements.
معنی(example):
کار او به خاطر اینکه بیش از حد کامل شده و خیلی صیقلی بوده است، مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
His work was criticized for being overfinished and too polished.
معنی فارسی کلمه overfinished
:
به معنای تمام شدن یا اتمام چیزی به گونهای که به نظر برسد که به طور غیرطبیعی تمام شده یا اصلاح شده است.