معنی فارسی overfrozen
B1بیش از حد یخ زده، برای اشاره به وضعیت مایعات یا مواد غذایی که به شدت تحت تأثیر سرما قرار گرفتهاند.
To be frozen beyond normal expectations, often leading to undesirable outcomes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دریاچه بیش از حد یخ زده است و راه رفتن روی آن خطرناک است.
مثال:
The lake is overfrozen, making it dangerous to walk on.
معنی(example):
غذاهای ما بیش از حد یخ زده شد و باعث شد طعم خود را از دست بدهد.
مثال:
Our food was overfrozen, causing it to lose its flavor.
معنی فارسی کلمه overfrozen
:
بیش از حد یخ زده، برای اشاره به وضعیت مایعات یا مواد غذایی که به شدت تحت تأثیر سرما قرار گرفتهاند.