معنی فارسی overgrade
B1به شدت یا به گونهای نامناسب درجه دادن به کاری یا فردی.
To assess or evaluate someone or something too harshly.
- VERB
example
معنی(example):
معلم تمایل دارد امتحانات را بیش از حد ارزیابی کند و این برای دانشآموزان سخت میشود.
مثال:
The teacher tends to overgrade the exams, making it hard for students.
معنی(example):
او نگران بود که کمیته پروژهاش را بیش از حد ارزیابی کند.
مثال:
He was worried that the committee would overgrade his project.
معنی فارسی کلمه overgrade
:
به شدت یا به گونهای نامناسب درجه دادن به کاری یا فردی.