معنی فارسی overgrind
B1بیش از حد نرم کردن یا خرد کردن چیزی.
To grind something excessively.
- VERB
example
معنی(example):
ادویهها را بیش از حد نزنید؛ طعم خود را از دست خواهند داد.
مثال:
Don't overgrind the spices; they will lose their flavor.
معنی(example):
او تمایل دارد دانههای قهوه را بیش از حد بکوبد تا طعم قویتری به دست آید.
مثال:
He tends to overgrind his coffee beans for a stronger taste.
معنی فارسی کلمه overgrind
:
بیش از حد نرم کردن یا خرد کردن چیزی.