معنی فارسی overindulgence
B2تسلیم شدن بیش از حد به لذتها، به ویژه در زمینههای غذا و خرید؛ میتواند عواقب منفی داشته باشد.
The action of indulging excessively, especially in food or luxury.
- noun
noun
معنی(noun):
An act of overindulging; indulgence in too much; pleasure or consumption taken in excess of what is satisfying or necessary.
مثال:
He blames his overindulgence in food for his expanding waistline.
example
معنی(example):
بیش از حد تسلیم شدن به غذاهای مضر میتواند منجر به مشکلات سلامتی شود.
مثال:
Overindulgence in junk food can lead to health problems.
معنی(example):
بیش از حد تسلیم شدن او به کالاهای لوکس باعث شد که او به بدهی بیفتد.
مثال:
His overindulgence in luxury goods made him go into debt.
معنی فارسی کلمه overindulgence
:
تسلیم شدن بیش از حد به لذتها، به ویژه در زمینههای غذا و خرید؛ میتواند عواقب منفی داشته باشد.