معنی فارسی overlayed
B1روی هم قرار داده شده، به معنای قرار دادن یکی بر روی دیگری است.
Placed over or on top of something else.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تصویر با رنگهای مختلف روی هم قرار داده شده بود.
مثال:
The image was overlayed with various colors.
معنی(example):
آنها متن را روی هم گذاشتند تا جلب توجه کند.
مثال:
They overlayed the text to make it stand out.
معنی فارسی کلمه overlayed
:
روی هم قرار داده شده، به معنای قرار دادن یکی بر روی دیگری است.