معنی فارسی overleisured

B1

ولنگاری به معنای داشتن بیش از حد اوقات فراغت و عدم فعالیت یا هدف در این زمان است.

Having excessive leisure time, often leading to a lack of purpose or productivity.

example
معنی(example):

پس از سال‌ها کار، او بالاخره احساس کرد که در ولنگاری به سر می‌برد و از وقت فراغتش لذت می‌برد.

مثال:

After years of work, he finally felt overleisured and enjoyed his free time.

معنی(example):

او متوجه شد که ولنگاری بعد از مدتی باعث کسالتش می‌شود.

مثال:

She found that being overleisured made her bored after a while.

معنی فارسی کلمه overleisured

: معنی overleisured به فارسی

ولنگاری به معنای داشتن بیش از حد اوقات فراغت و عدم فعالیت یا هدف در این زمان است.