معنی فارسی overmanaged
B1به معنای مدیریت بیش از حد است که میتواند به زیان پروژه یا افراد باشد.
Managed in a manner that is too controlling or excessive, often negatively affecting outcomes.
- VERB
example
معنی(example):
این پروژه بیش از حد مدیریت شد که منجر به تأخیر شد.
مثال:
The project was overmanaged, leading to delays.
معنی(example):
او احساس کرد که مسئولیتهای بیش از حد مدیریت شدهاش خفهکننده است.
مثال:
She felt that her overmanaged responsibilities were overwhelming.
معنی فارسی کلمه overmanaged
:
به معنای مدیریت بیش از حد است که میتواند به زیان پروژه یا افراد باشد.