معنی فارسی overmasterfully
B2به شیوهای بسیار غالب یا تسلطآمیز عمل کردن.
In an excessively dominant manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غالبی صحبت کرد و هیچ جایی برای مخالفت باقی نگذاشت.
مثال:
He spoke overmasterfully, leaving no room for disagreement.
معنی(example):
رهبر در مذاکرات به طرز غالبی عمل کرد و اطمینان حاصل کرد که شرایط او غالب باشد.
مثال:
The leader acted overmasterfully in negotiations, ensuring his terms prevailed.
معنی فارسی کلمه overmasterfully
:
به شیوهای بسیار غالب یا تسلطآمیز عمل کردن.