معنی فارسی overmerry
B1بیش از حد شاد و خوشحال، به ویژه در اثر استفاده از الکل یا مواد دیگر.
Excessively merry; overly cheerful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جشن به قدری شاداب بود که برخی از مهمانان تا پایان شب احساس شادمانی بیش از حد کردند.
مثال:
The party was so lively that some guests felt overmerry by the end of the night.
معنی(example):
او پس از چند نوشیدنی بسیار شاد شد و همه را به خنده انداخت.
مثال:
He became overmerry after a few drinks, making everyone laugh.
معنی فارسی کلمه overmerry
:
بیش از حد شاد و خوشحال، به ویژه در اثر استفاده از الکل یا مواد دیگر.