معنی فارسی overparenting
B1مراقبت و کنترل بیش از حد بر روی فرزندان که می‌تواند عواقب منفی داشته باشد.
The practice of overly controlling or protecting children, leading to potential negative effects.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To provide an excessive amount of parental attention and protection to one's children.
noun
معنی(noun):
Excessive parenting, as by being overprotective towards one's child.
example
معنی(example):
مراقبت بیش از حد می‌تواند در کودکان اضطراب ایجاد کند.
مثال:
Overparenting can create anxiety in children.
معنی(example):
بسیاری از کارشناسان نسبت به مراقبت بیش از حد در جامعه امروز هشدار می‌دهند.
مثال:
Many experts warn against overparenting in today's society.
معنی فارسی کلمه overparenting
:
مراقبت و کنترل بیش از حد بر روی فرزندان که می‌تواند عواقب منفی داشته باشد.
