معنی فارسی overpsychologizing

B1

عملی که در آن یک موضوع به طور مفرط از طریق دیدگاه‌های روان‌شناسی تحلیل می‌شود.

The act of excessively analyzing or interpreting situations through psychological perspectives.

example
معنی(example):

بیش از حد روان‌شناسانه کردن می‌تواند استرس غیرضروری در روابط ایجاد کند.

مثال:

Overpsychologizing can create unnecessary stress in relationships.

معنی(example):

او متوجه شد که بیش از حد روان‌شناسانه کردن احساساتش به او در حل مشکلات کمک نمی‌کند.

مثال:

She realized that overpsychologizing her feelings was not helping her resolve issues.

معنی فارسی کلمه overpsychologizing

: معنی overpsychologizing به فارسی

عملی که در آن یک موضوع به طور مفرط از طریق دیدگاه‌های روان‌شناسی تحلیل می‌شود.