معنی فارسی overrating

B1

برآوردن ارزش یا اهمیت چیزی بیشتر از آنچه که هست.

To assess something more highly than is deserved.

verb
معنی(verb):

To esteem too highly; to give greater praise than due.

example
معنی(example):

برخی از منتقدان معتقدند که مردم در مورد این فیلم زیاد اغراق می‌کنند.

مثال:

Some critics believe that people are overrating the movie.

معنی(example):

مهارت او تحسین‌برانگیز است، اما فکر می‌کنم او توانایی‌های خود را بیش از حد ارزیابی می‌کند.

مثال:

His skill is impressive, but I think he's overrating his own abilities.

معنی فارسی کلمه overrating

: معنی overrating به فارسی

برآوردن ارزش یا اهمیت چیزی بیشتر از آنچه که هست.