معنی فارسی overreprimand

B1

انتقاد غیرضروری و زیاد نسبت به شخصی به خاطر کارهای اشتباه او، مخصوصاً وقتی که این انتقادات به اندازه مشکل نیستند.

To excessively criticize or scold someone, typically for minor errors.

example
معنی(example):

مدیر تمایل داشت به خاطر اشتباهات جزئی به تیم خود انتقادهای بیش از حد کند.

مثال:

The manager tended to overreprimand his team for minor mistakes.

معنی(example):

او احساس می‌کرد که والدینش به خاطر ناتمام ماندن تکالیفش به او انتقادهای بیش از حد خواهند کرد.

مثال:

She felt that her parents would overreprimand her for not completing her homework.

معنی فارسی کلمه overreprimand

: معنی overreprimand به فارسی

انتقاد غیرضروری و زیاد نسبت به شخصی به خاطر کارهای اشتباه او، مخصوصاً وقتی که این انتقادات به اندازه مشکل نیستند.