معنی فارسی oversaid

B1

عمل در بیان کردن چیزی به طور بیش از حد یا اغراق با استفاده از زمان گذشته.

To have expressed something too much or excessively in the past.

example
معنی(example):

فکر می‌کنم در جلسه نظرم را بیش از حد گفته‌ام.

مثال:

I think I have oversaid my point in the meeting.

معنی(example):

او تأسف خورد که ناامیدی‌هایش را بیش از حد بیان کرده بود.

مثال:

She regretted that she had oversaid her frustrations.

معنی فارسی کلمه oversaid

: معنی oversaid به فارسی

عمل در بیان کردن چیزی به طور بیش از حد یا اغراق با استفاده از زمان گذشته.