معنی فارسی oversail

B1

عبور از مسیر یا حد مشخص شده در یک سفر دریایی، ممکن است به خاطر باد یا عوامل دیگر باشد.

To sail beyond a specific point or limit.

verb
معنی(verb):

To figure or variegate.

معنی(verb):

To project over (as of a crane over a neighbouring property, which may be a trespass)

example
معنی(example):

اگر به دقت تحت نظر نباشد، کشتی از مسیر تعیین‌شده عبور خواهد کرد.

مثال:

The ship will oversail the designated route if not carefully monitored.

معنی(example):

خلبان مجبور شد بادبان‌ها را تنظیم کند تا از عبور کشتی جلوگیری کند.

مثال:

The pilot had to adjust the sails to prevent the boat from oversailing.

معنی فارسی کلمه oversail

: معنی oversail به فارسی

عبور از مسیر یا حد مشخص شده در یک سفر دریایی، ممکن است به خاطر باد یا عوامل دیگر باشد.