معنی فارسی overscutched
B1اجزای بیش از حد کوتاه شده، معمولا باعث بروز مشکلات در تولید یا سازه خواهد شد.
Parts that have been excessively trimmed or cut, often leading to issues in assembly or function.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه بیش از حد کوتاه شده بود و باعث میشد که نازک شود.
مثال:
The fabric was overscutched, causing it to wear unevenly.
معنی(example):
او متوجه شد که چوب بیش از حد کوتاه شده است بعد از اینکه سعی کرد قطعات را کنار هم قرار دهد.
مثال:
He realized the wood was overscutched after attempting to fit the pieces together.
معنی فارسی کلمه overscutched
:
اجزای بیش از حد کوتاه شده، معمولا باعث بروز مشکلات در تولید یا سازه خواهد شد.