معنی فارسی oversorrowed

B1

دچار غم زیاد شدن، توصیف حالتی که فرد تحت فشار غم قرار دارد.

Being in a state of excessive sorrow or grief.

example
معنی(example):

او از دست دادن حیوان خانگی عزیزش احساس غم سنگینی کرد.

مثال:

She felt oversorrowed by the loss of her beloved pet.

معنی(example):

افراد غم‌زده برای حمایت از یکدیگر جمع شدند.

مثال:

The oversorrowed individuals gathered to support each other.

معنی فارسی کلمه oversorrowed

: معنی oversorrowed به فارسی

دچار غم زیاد شدن، توصیف حالتی که فرد تحت فشار غم قرار دارد.