معنی فارسی overstaring

B1

خیره شدن بیش از حد به چیزی، به طوری که ممکن است احساس ناراحتی ایجاد کند.

To look at something for a longer duration than is considered appropriate.

example
معنی(example):

او بیشتر از حد به نقاشی خیره شده بود.

مثال:

He was overstaring at the painting for too long.

معنی(example):

خیلی خیره شدن می‌تواند باعث ناراحتی افراد شود.

مثال:

Overstaring can make people feel uncomfortable.

معنی فارسی کلمه overstaring

: معنی overstaring به فارسی

خیره شدن بیش از حد به چیزی، به طوری که ممکن است احساس ناراحتی ایجاد کند.