معنی فارسی overstay
B1بیش از حد باقی ماندن، به ویژه در جایی که دیگران ممکن است از آن ناراضی شوند.
To remain longer than is acceptable or allowed.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
The act of staying too long.
verb
معنی(verb):
To remain present after the agreed or appropriate departure time.
معنی(verb):
To remain present beyond the limits of.
مثال:
He overstayed his welcome.
example
معنی(example):
ما تصمیم گرفتیم بیشتر از حد لازم در مهمانی بمانیم.
مثال:
We decided to overstay our welcome at the party.
معنی(example):
اگر ویزای خود را بیش از حد نگه‌دارید، ممکن است با جریمه‌هایی مواجه شوید.
مثال:
If you overstay your visa, you might face penalties.
معنی فارسی کلمه overstay
:
بیش از حد باقی ماندن، به ویژه در جایی که دیگران ممکن است از آن ناراضی شوند.
