معنی فارسی overtensely
B1به معنای به شیوهای که در آن تنش یا اضطراب به وضوح حس شود.
In a manner marked by excessive tension or anxiety.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لحن تحت فشار صحبت کرد و صدایش اضطرابش را نشان میداد.
مثال:
She spoke overtensely, her voice betraying her anxiety.
معنی(example):
در طول جلسه او با اضطراب خودکارش را دست دست کرد.
مثال:
During the meeting, he overtensely fidgeted with his pen.
معنی فارسی کلمه overtensely
:
به معنای به شیوهای که در آن تنش یا اضطراب به وضوح حس شود.