معنی فارسی overthwartly

B1

به معنای عمل کردن به شیوه‌ای غیرمستقیم یا پیچیده به جای مستقیم.

In a manner that is indirect or not straightforward

example
معنی(example):

او به طور غیرمستقیم عمل کرد و همه را با تصمیمات غیرمنتظره‌اش سردرگم کرد.

مثال:

She acted overthwartly, confusing everyone with her unexpected decisions.

معنی(example):

او به طور غیرمستقیم از راه‌حل ساده برای مشکل دوری کرد.

مثال:

He overthwartly avoided the straightforward solution to the problem.

معنی فارسی کلمه overthwartly

: معنی overthwartly به فارسی

به معنای عمل کردن به شیوه‌ای غیرمستقیم یا پیچیده به جای مستقیم.