معنی فارسی overway
B1راهی که از طریق آن میتوان به مقصدی رسید، به ویژه اگر بخواهید از مسیر پر ترافیک دوری کنید.
A route or way that is taken, particularly to avoid congestion or obstacles.
- OTHER
example
معنی(example):
ما از راه اصلی برای دوری از ترافیک استفاده کردیم.
مثال:
We took the overway to avoid traffic.
معنی(example):
راه اصلی نمای زیبایی از کوهها داشت.
مثال:
The overway had a beautiful view of the mountains.
معنی فارسی کلمه overway
:
راهی که از طریق آن میتوان به مقصدی رسید، به ویژه اگر بخواهید از مسیر پر ترافیک دوری کنید.