معنی فارسی overwind

B1

به معنای پیچاندن بیش از حد، به ویژه در مورد ساعت یا مکانیزم‌های مشابه.

To wind something too much.

verb
معنی(verb):

To wind (tighten a spring of) something excessively.

معنی(verb):

To twist itself more tightly.

example
معنی(example):

ساعت را بیش از حد نپیچید، وگرنه خراب می‌شود.

مثال:

Do not overwind the clock, or it will break.

معنی(example):

او به طور تصادفی اسباب‌بازی را بیش از حد پیچید که باعث خراب شدنش شد.

مثال:

He accidentally overwound the toy, causing it to malfunction.

معنی فارسی کلمه overwind

: معنی overwind به فارسی

به معنای پیچاندن بیش از حد، به ویژه در مورد ساعت یا مکانیزم‌های مشابه.