معنی فارسی overwound
B1به معنای پیچیده یا کشیده شدن بیش از حد که منجر به آسیب یا عدم کارایی می‌شود.
To be wound too tightly, resulting in malfunction or failure.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To wind (tighten a spring of) something excessively.
معنی(verb):
To twist itself more tightly.
adjective
معنی(adjective):
Nervous, tense, jumpy.
example
معنی(example):
اسباب‌بازی بیش از حد پیچیده شده بود و حرکت نمی‌کرد.
مثال:
The toy was overwound and wouldn't move.
معنی(example):
فنر بیش از حد پیچیده شده باعث شد دستگاه کار نکند.
مثال:
The overwound spring caused the device to stop functioning.
معنی فارسی کلمه overwound
:
به معنای پیچیده یا کشیده شدن بیش از حد که منجر به آسیب یا عدم کارایی می‌شود.
