معنی فارسی oviposited

B1

گذشته فعل تخم‌گذاری که به عمل قرار دادن تخم‌ها اشاره دارد.

The past tense of oviposit, indicating eggs were deposited.

verb
معنی(verb):

To lay eggs

example
معنی(example):

پروانه تخم‌های خود را روی یک برگ گذاشت.

مثال:

The butterfly oviposited its eggs on a leaf.

معنی(example):

او با دقت قورباغه‌ای را که شب گذشته تخم‌گذاری کرده بود، مشاهده کرد.

مثال:

She carefully observed the frog that oviposited last night.

معنی فارسی کلمه oviposited

: معنی oviposited به فارسی

گذشته فعل تخم‌گذاری که به عمل قرار دادن تخم‌ها اشاره دارد.