معنی فارسی oviposition
B1تخمگذاری به عمل قرار دادن تخمها توسط حیوانات اشاره دارد.
The act of laying eggs.
- NOUN
example
معنی(example):
تخمگذاری پروانه در زیر برگها انجام میشود.
مثال:
The oviposition of the butterfly occurs on the underside of leaves.
معنی(example):
کشاورزان زمان تخمگذاری در محصولات را برای محافظت در برابر آفات تحت نظر دارند.
مثال:
Farmers monitor the timing of oviposition in crops to protect against pests.
معنی فارسی کلمه oviposition
:
تخمگذاری به عمل قرار دادن تخمها توسط حیوانات اشاره دارد.