معنی فارسی own affairs

B2

امور یا کارهایی که به شخص مربوط می‌شود و او مسئولیت آن‌ها را دارد.

Matters that pertain to oneself; personal business.

example
معنی(example):

او دوست دارد امور خود را مدیریت کند.

مثال:

He likes to manage his own affairs.

معنی(example):

مراقبت از امور خود برای استقلال مهم است.

مثال:

Taking care of your own affairs is important for independence.

معنی فارسی کلمه own affairs

: معنی own affairs به فارسی

امور یا کارهایی که به شخص مربوط می‌شود و او مسئولیت آن‌ها را دارد.