معنی فارسی padi

A2

پادی به برنجی اطلاق می‌شود که در شرایط خاصی پرورش می‌یابد و یکی از منابع غذایی مهم در آسیا است.

Padi refers to rice plants that are cultivated in flooded fields.

example
معنی(example):

پادی غذای اصلی در بسیاری از کشورهای آسیایی است.

مثال:

Padi is a staple food in many Asian countries.

معنی(example):

کشاورزان پادی را در مزارع غرقابی می‌کارند.

مثال:

Farmers grow padi in flooded fields.

معنی فارسی کلمه padi

: معنی padi به فارسی

پادی به برنجی اطلاق می‌شود که در شرایط خاصی پرورش می‌یابد و یکی از منابع غذایی مهم در آسیا است.