paragraphist
کسی که تخصص دارد در نوشتن و سازمان‌دهی پاراگراف‌ها، معمولاً نویسنده‌ای با مهارت‌های خاص.
paragraphistical
مرتبط با شیوه یا اصول نوشتاری پاراگراف‌ها.
paragraphize
به معنای تقسیم متن به پاراگراف‌ها برای راحتی در خواندن و فهم.
paraguay
کشوری در آمریکای جنوبی که از شمال با برزیل، از جنوب با آرژانتین، و از غرب با پاراگوئه همسایه است.
parah
پاراه، واحدی است که می‌تواند مقادیر یا اشیاء مختلفی را نمایندگی کند.
paraheliotropic
گیاهان پاراهلیوتروپیک، گیاهانی هستند که به سمت منبع نور حرکت می‌کنند.
paraheliotropism
پاراهلیوتروپیسم، پدیده‌ای در گیاه‌شناسی است که به حرکت یا انحراف گیاهان به سمت نور اشاره دارد.
parahematin
پاراهیماتین، ماده‌ای است که از هموگلوبین به دست می‌آید و در مطالعات علمی کاربرد دارد.
parahemoglobin
پاراهیموگلوبین، نوعی از هموگلوبین است که ویژگی‌های خاصی دارد.
parahepatic
ناحیه پاراهپاتیک، قسمتی است که به کبد نزدیک است.
parahydrogen
پارهیدروژن، نوعی از هیدروژن که در آن اسپین هسته‌ای مولکول‌ها برابر است و دارای ویژگی‌های فیزیکی خاصی می‌باشد.
parahypnosis
پاره‌هیپنوز حالتی از آگاهی تغییر یافته است که شبیه هیپنوز کامل می‌باشد.
parahippus
پاره‌هیپوس، گونه‌ای از اسب‌های باستانی که در دوران میوسن زندگی می‌کردند و ویژگی‌های بین اسب‌های مدرن و اجدادشان دارند.
parahopeite
پاره‌هوپیت، ماده معدنی نادری است که بیشتر در ارتباط با فعالیت‌های آتشفشانی به وجود می‌آید.
parahormone
پاره‌هورمون‌ها، هورمون‌هایی هستند که به تنظیم فعالیت‌های حیاتی و متابولیسم بدن کمک می‌کنند.
paraiba
پارائیبا، ایالتی در شمال شرقی برزیل که دارای جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی است.
paraiyan
پاراییان، یک نوع وضعیت پزشکی که به تغییرات در بافت‌های پوست مرتبط است.
paraison
پارایسون، تکنیکی در زیست‌شناسی برای مطالعه ویژگی‌های خاص.
parakeratosis
پاراکراتوزیس، وضعیتی که در آن پوست توانایی نرمالی در تولید سلول‌های جدید دارد.
parakilya
پاراکیلیا، اصطلاحی در عصب‌شناسی که به تغییرات خاص در سیستم عصبی اشاره دارد.
parakinesia
پاراکینزی، حرکات غیرارادی یا باقیمانده در عضلات بدن.
parakinesis
پاراکینزی، توصیف حرکات غیرارادی و ناهماهنگ از عضلات است.
parakinetic
پاراکینتیک به معنای توانایی حرکت دادن اشیاء بدون تماس فیزیکی و با استفاده از تمرکز ذهن است.
paralactate
پارالاكتات به معنای تبدیل گلوکز به لاکتیک اسید در بدن است که معمولاً در شرایط کمبود اکسیژن یا فعالیت شدید رخ می‌دهد.
paralalia
پارالالیا به معنای تکرار غیرارادی صداها یا کلمات است، که ممکن است در افراد مبتلا به برخی اختلالات گفتاری دیده شود.
paralambdacism
پارالامبدکسیسم به معنای اشتباه در تلفظ یا استفاده از صداهای مشابه در گفتار است.
paralambdacismus
پارالامبدکسیسم به فرایندی اشاره دارد که در آن یک صدای خاص به اشتباه در کلمات مختلف نمایش داده می‌شود.
paralaurionite
پارالوریونیت یک نوع ماده معدنی است که به دلیل ویژگی‌هایش در زمین‌شناسی مورد توجه قرار دارد.
parale
پاراله، واژه‌ای که معانی مختلف دارد و می‌تواند در جملات مختلف به کار رود.
paralectotype
پارالکتوتایپ نمونه‌ای است که به جای نمونه نوع اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
paralepsis
پارالپسيس، یک روش بلاغی است که در آن شخص به عمد موضوعی را نادیده می‌گیرد تا بر نکته‌ای دیگر تأکید کند.
paralexia
پارالکسی، اختلالی در درک بصری کلمات که می‌تواند باعث خواندن نادرست شود.
paralexic
پارالکسی، اصطلاحی برای توصیف افرادی که در خواندن و درک متون دچار مشکل هستند.
paralgesia
پارالژزیا، حالتی است که در آن فرد به محرک‌های غیرمعمول درد پاسخ می‌دهد.
paralgesic
دارو یا ماده‌ای که برای کاهش یا از بین بردن درد استفاده می‌شود.
paralian
موجوداتی که در مناطق ساحلی یا آب‌های کم‌عمق زندگی می‌کنند.
paralimnion
لایه‌ای از آب دریاچه که در آن نور به عمق نفوذ می‌کند.
paralinguistics
مطالعه ویژگی‌های غیرکلامی مانند تن صدا و زبان بدن در ارتباطات.
paralinin
ماده‌ای که در تحقیقات علمی و تجربی به کار می‌رود.
paralipses
ابزار بلاغی که در آن نویسنده چیزی را یادآوری می‌کند ولی در واقع آن را به صورت کامل ذکر نمی‌کند.