piitis
پییتیس، نوعی گفت‌وگو یا مکالمه که جالب و جذاب است.
pik
پیک کردن، انتخاب کردن یا برگزیدن چیزی.
pikake
پیکاک، گل مخصوص هاوایی که به خاطر عطر و زیبایی آن مشهور است و در مراسم‌های مختلف به کار می‌رود.
pikakes
پیکاک‌ها، جمع پیکاک، گل‌های معطر که در بهار شکوفه می‌کنند.
pyke
پایک، نوعی ماهی آب شیرین که به خاطر دندان‌های تیزش مشهور است.
pikeblenny
پایک‌بلنی، نوعی ماهی کوچک با بدن بلند که در پشت‌مرجان‌ها زندگی می‌کند.
pikeblennies
پایک‌بلنی‌ها، جمع پایک‌بلنی، ماهی‌های رنگارنگ با بدن‌های باریک.
pikel
پیکل، به معنای جمع‌آوری، مرتب کردن یا آماده کردن چیزی.
pikelike
شبیه پیک، توصیف اشیاء یا موجودات که دارای ویژگی‌هایی مشابه با پیک هستند.
pikemonger
فردی که ماهی‌های پیک را می‌فروشد یا تخصصی در این کار دارد.
pikeperches
نوعی ماهی شکارچی که در آب‌های شیرین زندگی می‌کند.
pikestaves
چوب‌های بلند و نازک که معمولاً توسط سربازان برای دفاع یا حمله استفاده می‌شود.
piketail
دمی شبیه به پیک که در طراحی یا موجودات آبزی دیده می‌شود.
piky
خصوصیتی برای توصیف چیزهایی که دارای سطحی تیز و زبر هستند.
pikle
پیکل؛ نوعی ترشی که معمولاً از میوه‌ها یا سبزیجات ساخته می‌شود و در کنار غذا سرو می‌شود.
pyknatom
پیکناتوم؛ اصطلاحی در فیزیک که به اندازه‌گیری چگالی اجسام اشاره دارد.
pyknics
پیكنیك؛ اصطلاحی در زیست‌شناسی که به نوع خاصی از بدن اشاره دارد که با شکل گرد مشخص می‌شود.
pyknotic
پیکنوتیک؛ اصطلاحی که به هسته‌هایی با اندازه کوچکتر اشاره دارد و معمولاً با فرایند پیری مرتبط است.
pil
پیل؛ نوعی گیاه که معمولاً درختچه‌ای است و گل‌های زیبایی دارد.
pyla
پیلا؛ منطقه‌ای طبیعی که معمولاً مقصدی محبوب برای گردشگری و فعالیت‌های خارج از خانه است.
pylades
پیلادس، شخصیتی از اساطیر یونان باستان که نماد دوستی و وفاداری است.
pilage
غارت، عمل دزدیدن یا تخریب دارایی‌های دیگران، به‌ویژه در شرایط جنگی.
pylagore
پیلگور، فردی که در رشته‌های علمی مانند نجوم و مکانیک سماوی تخصص دارد.
pilandite
پیلاندیت، ماده معدنی که در تعاملات آتشفشانی ایجاد می‌شود.
pylangial
پیلنگیال، مربوط به آب‌های عمیق دریا که حیات دریایی خاصی دارند.
pylangium
پیلنگیوم، بخشی از محیط دریایی که به سلامت اقیانوس‌ها کمک می‌کند.
pilapil
پیلاپیل، نوعی کانال یا دیوار کوچک در مزارع برای هدایت آب به مناطق خاص است.
pilar
پیلار، ستونی است که برای پشتیبانی از سازه‌ها و ساختارها استفاده می‌شود.
pylar
پیلا ر، اصطلاحی به معنای ستون یا تکیه‌گاه در سازه‌های مختلف مانند پل‌ها و ساختمان‌ها.
pilary
پیلا ری، ویژگی‌ها و جزئیاتی که به بهبود ظاهر و زیبایی یک بنا کمک می‌کنند.
pilastered
پیلا سترده، به ساختمان‌هایی اطلاق می‌شود که در طراحی آنها از ستون‌های تزئینی استفاده شده است.
pilastering
پیلا ستردن، فرایند نصب و طراحی ستون‌ها برای تزئین و پشتیبانی از سازه‌ها است.
pilastrade
پیلاتراژ، مجموعه‌ای از پیلاستری که در معماری برای تزئین دیوارها استفاده می‌شود.
pilastraded
پیلاتراژ شده، اشاره به سازه‌ای است که دارای پیلاتراژ می‌باشد و به زیبایی آن افزوده است.
pilastric
پیلاتریک، مربوط به عناصر معماری مانند پیلاسترها و پیلاتراژها.
pilate
پیلاد، شخصیت تاریخی مربوط به دوران عیسی مسیح که به عنوان فرماندار یهودا شناخته می‌شود.
pilatian
پیلاتی، مربوط به ساکنان یا فرهنگی خاص که ممکن است به گروهي خاص از مردم اشاره داشته باشد.
pilaued
پیلاو شده، اصطلاحی برای اشاره به برنج یا غذایی که با روش خاصی تهیه شده است.
pilaw
پیلاف، یک نوع برنج است که معمولاً با گوشت و سبزیجات و ادویه‌جات پخته می‌شود و در غذاهای خاورمیانه و آسیای مرکزی رایج است.
pilaws
پیلاف‌ها، جمع کلمه پیلاف است و به انواع مختلف این غذا در فرهنگ‌های مختلف اشاره دارد.