pyrophile
پیریوفیل به موجوداتی اطلاق می‌شود که قادر به زندگی در دماهای بالا هستند.
pyrophilia
پیریوفیلی به صورت وابستگی یا اشتیاق به آتش و گرما تعریف می‌شود.
pyrophyllite
پیریوفیلیت یک ماده معدنی سیلیکاتی نرم است که در صنایع مختلف استفاده می‌شود.
pyrophilous
پیریوفیلو به موجوداتی اشاره دارد که نیاز به آتش یا گرما برای رشد و توسعه دارند.
pyrophysalite
پیروفیسیلیت، کانی نادری است که دارای ترکیبات خاصی است و بیشتر در فعالیت‌های آتشفشانی تشکیل می‌شود.
pyrophobia
پیروفوبیا، ترسی غیرمنطقی و دائم از آتش است که می‌تواند بر زندگی روزمره فرد تاثیر بگذارد.
pyrophone
پیروفون، یک ساز موسیقایی است که با استفاده از آتش صدا تولید می‌کند و معمولاً در نمایش‌های خاص استفاده می‌شود.
pyrophorous
پیروفر به موادی اطلاق می‌شود که قابلیت احتراق خودبه‌خودی در شرایط جوی را دارند.
pyrophorus
پیروفر، جنسی از موجودات است که به طور خاص در شرایط دماهای بالا زندگی می‌کنند.
pyrophosphatic
پیروفسفاتیک به موادی اطلاق می‌شود که شامل پیروفسفات بوده و معمولاً در کشاورزی کاربرد دارند.
pyrophosphoric
اسید پیروفسفریک یک ترکیب شیمیایی است که دارای دو گروه فسفر است و در شیمی برای تولید فسفات‌ها کاربرد دارد.
pyrophosphorous
اسید پیروفسفوروس یک ترکیب شیمیایی است که دارای یک اتم فسفر است و در پژوهش‌های شیمیایی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
pyrophotograph
پیروفوتوگراف یک نوع عکاسی است که با استفاده از تکنیک‌های خاص برای ثبت تصاویر انجام می‌شود.
pyrophotography
پیروفوتوگرافی به عکاسی با استفاده از نور و حرارت اشاره دارد و روش‌های ویژه‌ای برای تولید تصاویر را شامل می‌شود.
pyrophotometer
پیروفوتومتر یک ابزار برای اندازه‌گیری شدت نور و دما است.
piroplasm
پیروپلاسم یک نوع پاتوژن است که در خون موجودات زنده پارازیت می‌کند.
piroplasma
پیرولاسما، نوعی پارازیت است که در گلبول‌های قرمز خون حیوانات وجود دارد.
piroplasmata
پیرولاسما، زیرکلاسی از پارازیت‌ها که شامل چندین گونه می‌شود.
piroplasmic
مرتبط با مرحله توسعه یا بیماری‌های ناشی از پیرولاسما.
piroplasms
اشکال مختلف پارازیت‌های پیرولاسما که به گلبول‌های قرمز خصوصاً در حیوانات حمله می‌کنند.
pyropuncture
تکنیکی در پزشکی که برای تزریق دقیق و کم‌درد استفاده می‌شود.
pyropus
پروانه‌ای با رنگ‌های زیبا که در مناطق گرمسیری زندگی می‌کند.
piroque
پیرک، قایق کوچکی که معمولاً در تالاب‌ها و مناطق آبی دیگر استفاده می‌شود.
piroques
پیرک‌ها، قایق‌های کوچک که در تالاب‌ها و نهرها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
pyroracemate
پیروکراسیمات، ترکیبی با خواص خاص که ممکن است در علوم شیمی مفید باشد.
pyroracemic
پیروکراسیمیک، یک ترکیب شیمیایی که در سنتزهای ارگانیک کاربرد دارد.
pyroscope
پیروسکوپ، ابزاری برای اندازه‌گیری دماهای بسیار بالا.
pyroscopy
پیروسکوپی، مطالعه و بررسی دماهای بسیار بالا و اثرات آنها.
pyrosises
سوزش معده، حس سوزش در ناحیه معده یا مری که به دلیل تحریک یا التهاب ایجاد می‌شود.
pyrosmalite
پیروسمالیت، یک نوع ماده معدنی که معمولاً در سنگ‌های آتش‌فشانی یافت می‌شود.
pyrosoma
پیروسوما، موجودی دریایی و ژلاتینی که معمولاً در دریاها و اقیانوس‌ها زندگی می‌کند.
pyrosomatidae
پیروسوماتیده، خانواده‌ای از جانداران تونیکاتی که در محیط‌های دریایی زندگی می‌کنند.
pyrosome
پیروسوم، گروهی از موجودات ژلاتینی که می‌توانند در آب‌های گرم زندگی کنند و غالباً به صورت کلنی دیده می‌شوند.
pyrosomidae
پیروسوماتیده، خانواده‌ای از موجودات دریایی با ویژگی‌های رنگارنگ و اشکال خاص.
pyrosomoid
پایروسوموید، یک دسته از جانوران دریایی است که به صورت استعماری زندگی می‌کنند و به خانوادهٔ تونیکات‌ها تعلق دارند.
pyrosphere
پایروسفر به ساختار لایه‌ای زمین که شامل ماگما و مواد داغ است، اطلاق می‌شود.
pyrostat
پایروستات به دستگاهی اطلاق می‌شود که برای شناسایی و کنترل دما در سیستم‌های مختلف به کار می‌رود.
pyrostats
پایروستات‌ها به دستگاه‌ها یا تجهیزاتی اطلاق می‌شود که برای نظارت و کنترل دما در صنایع مختلف به کار می‌روند.
pyrostereotype
پایرو استریوتایپ به باورهای فرهنگی یا اجتماعی که حول محور آتش شکل می‌گیرند، اطلاق می‌شود.
pyrostilpnite
پایروستیلپریت به کانی خاصی اطلاق می‌شود که از ترکیب سیلیکون و گوگرد تشکیل شده است.