screwage
تعداد یا کیفیت خرده‌های پیچ و مهره که ممکن است در طی کار باقی بماند.
screwbarrel
مخزن پیچ، بخشی از ماشین‌های صنعتی است که از پیچ‌های مارپیچ برای انتقال مواد استفاده می‌کند.
screwbean
دانه‌ای که به دلیل شکل خاصش به نام پیچ‌دانه شناخته می‌شود و گیاهی بومی در مناطق گرمسیری است.
screwdrive
ابزاری که برای چرخاندن و سفت کردن پیچ‌ها طراحی شده است.
screwer
شخصی که از ابزارهای خاصی برای کار با پیچ‌ها استفاده می‌کند.
screwers
ابزارهایی که برای کار با پیچ به کار می‌روند و در اندازه‌ها و انواع مختلف وجود دارند.
screwfly
نوعی مگس که نامش به خاطر ساقه پیچ‌دارش است و می‌تواند آسیب‌های زیادی به مزارع بزند.
screwhead
سر پیچ، بخش بالایی یک پیچ که برای چرخاندن و باز کردن آن استفاده می‌شود.
screwiness
عجیب و غریب بودن، حالتی که در آن چیزی غیرمعمول و غیرمنطقی وجود دارد.
screwish
عجیب و غریب، توصیف رفتار یا حالت غیرمنتظره و غیرمعمول.
screwless
بدون پیچ، به توصیف چیزی که به پیچ نیاز ندارد مرتبط می‌شود.
screwlike
شبیه پیچ، توصیف چیزی که ظاهری مشابه با پیچ دارد.
screwman
سرویسکار، شخصی که با پیچ و ابزارهای مشابه کار می‌کند.
screwmatics
پیچ‌کاری به مفهوم استفاده از پیچ و مهره‌ها برای مونتاژ اجزاء مختلف اشاره دارد.
screwpile
پیچ‌های پیوندی، نوعی سازه هستند که در زمین‌های نرم و مرطوب برای پشتیبانی از بناها به کار می‌روند.
screwplate
صفحه پیچ، نوعی قطعه فلزی است که با پیچ و مهره برای اتصال اجزاء استفاده می‌شود.
screwpod
پیچ‌پاد معمولاً به محفظه‌ای اشاره دارد که در آن انواع مختلف پیچ برای استفاده در پروژه‌های مختلف ذخیره می‌شوند.
screwpropeller
پروپیلر پیچ دستگاهی است که با چرخش، نیروی پیش‌رونده ایجاد می‌کند.
screwship
کشتی پیچ نوعی شناور است که با استفاده از پروپیلر پیچ عمل می‌کند و برای سفرهای طولانی پیشرفته است.
screwsman
سکرووزمن به معنی فردی است که در کار با پیچ و مهره و تعمیرات مرتبط با آن تخصص دارد.
screwstem
اسکروستَم به ساختاری اشاره دارد که شامل پیچ و سیستم اتصال می‌باشد.
screwstock
سکروستاک به مجموعه‌ای از پیچ‌ها و اتصالات اشاره دارد که در پروژه‌های مختلف استفاده می‌شود.
screwwise
اسکروایز به معنای چرخاندن پیج‌ها در جهت راست است.
scrfchar
اسکرف‌کار به کاراکترهایی اشاره دارد که در برنامه‌نویسی یا تعریف متن استفاده می‌شوند.
scribable
قابل نوشتن به معنای این است که روی یک سطح بتوان نوشت یا نقاشی کرد.
scribacious
خطاطی یا نوشتن به طور مداوم و بی‌وقفه.
scribaciousness
ویژگی خطاطی یا نوشتن مداوم.
scribal
مربوط به نوشتن یا خطاطی به ویژه در سنن فرهنگی.
scribals
اشیاء یا آثار مرتبط با خطاطی، به ویژه در باستان‌شناسی.
scribanne
نوع خاصی از نوشتن یا خطاطی که ویژگی‌های خاصی دارد.
scribatious
ویژگی رفتار یا فعالیت مرتبط با نوشتن و ادبیات.
scribatiousness
خطابة، نوعی نوشتار و سخنرانی که با شور و احساسات قوی همراه است.
scribbet
ابزاری برای یادداشت‌برداری سریع و کوتاه.
scribblage
خط‌خطی، نوزایی و شکل ابتدایی از نگارش یا طراحی.
scribblative
ویژه بودن در راستای نوشتار خط‌خطی و بی‌دقت.
scribblatory
خصوصیت خط‌خطی و بی‌نظم در نوشتار.
scribbleable
قابل نوشتن و یادداشت سریع.
scribbledom
scribbledom به معنای قلم، قلم‌زنی، نقاشی و یادداشت‌هایی است که به شکل آزاد و بداهه ایجاد می‌شوند.
scribbleism
scribbleism به مکتبی از هنر اطلاق می‌شود که بر روی نقاشی‌های بدون ساختار تمرکز دارد.
scribblemania
scribblemania به حالتی از اشتیاق شدید به رسم و طراحی اشاره دارد.