a song and dance
آواز و رقص، به معنای ایجاد سر و صدا یا نمایشی غیرضروری است، اغلب برای جلب توجه به یک موضوع کوچک.
as opposed to
در مقایسه با، به معنای بیان کردن تضاد یا تفاوت بین دو چیز.
a spanner in the works
ابزار یا اشیاء مزاحم، به معنای چیزهایی که مانع انجام موفقیت‌آمیز کاری می‌شوند.
asparagine
اسپاراجین، یک اسید آمینه غیرضروری که در بسیاری از گیاهان و بخصوص در سبزیجات موجود است.
asparagus
هویج، یک سبزی خوراکی که معمولاً در غذاهای مختلف استفاده می‌شود و سرشار از ویتامین‌ها و مواد مغذی است.
asparagus beetle
سوسک هویج یک حشره است که می‌تواند به گیاهان هویج آسیب برساند و در کشاورزی مشکل ایجاد کند.
asparagus fern
فرن آسپرگوس، گیاهی با برگ‌های نرم و پرزدار که معمولاً به عنوان گیاه زینتی استفاده می‌شود.
asparagus pea
نخود آسپرگوس، نوعی حبوبات که شکلی شبیه آسپرگوس دارد و به عنوان خوراکی در سالادها و غذاها استفاده می‌شود.
a spare prick at a wedding
عبارتی عامیانه برای اشاره به یک سوزن یا چیز مشابه در مراسم عروسی.
aspartate
آسپارتات یک آمینواسید است که در متابولیسم بدن نقش دارد.
aspartic acid
اسید آسپارتیک، نوعی آمینواسید است که در پروتئین‌ها وجود دارد و به عنوان بلوک سازنده برای ساخت پروتئین‌ها عمل می‌کند.
aspect ratio
نسبت ابعاد، نسبت بین طول و عرض یک تصویر یا صفحه نمایش است.
aspectual
جنبه‌ای، مربوط به جنبه از جمله زمان یا حالت فعل و ساختارهای زبانی است.
as per
طبق، بر اساس، اصطلاحی است که برای اشاره به پیروی از قوانین یا دستورالعمل‌ها استفاده می‌شود.
asperger's syndrome
سندرم آسپرگر، اختلالی است در اوتیسم که موجب دشواری در تعاملات اجتماعی و ارتباطات می‌شود.
asperges
آسپرجس، ابزاری است که برای پاشیدن آب مقدس در مراسم مذهبی استفاده می‌شود.
aspergillosis
آسپرجیلوز، نوعی عفونت قارچی است که می‌تواند در غذا یا خاک وجود داشته باشد و به ریه‌ها آسیب بزند.
aspergillum
آسوپریگلالوم، ابزاری که برای پاشیدن آب مقدس در مراسم‌های مذهبی استفاده می‌شود.
aspermia
آسپرمیا، عدم وجود اسپرم در مایع منی مردان.
as per usual
طبق معمول، به معنای انجام چیزی به شیوه‌ای که همیشه انجام می‌شود.
asphalt jungle
جنگل آسفالت، اصطلاحی برای اشاره به مناطق شهری با ساختمان‌های بلند و شلوغ.
aspherical
غیر کروی، اشاره به چیزهایی که شکل کروی ندارند.
asphodel
آسفودل، نوعی گل است که معمولاً در مناطق خشک و سنگی می‌روید و در برخی فرهنگ‌ها نماد مرگ و زندگی پس از آن است.
asphyxiate
خفه کردن، به معنای کاهش تدریجی اکسیژن به طوری که تنفس دشوار یا غیرممکن شود.
asphyxiation
خفگی، حالتی که در آن فرد قادر به تنفس نیست و در نتیجه اکسیژن به بدن نمی‌رسد.
aspic
آسپیک، نوعی دسر یا غذای قدیمی است که از ژله گوشت یا عصاره گوشت و سبزیجات تهیه می‌شود.
aspidistra
آسپیدیسرا، گیاهی است مقاوم که معمولاً به عنوان گیاه آپارتمانی در مکان‌های کم نور پرورش داده می‌شود.
aspie
آسپای، اصطلاحی است که به افرادی که دارای اختلال آسپرگر هستند اطلاق می‌شود.
aspirate
در زمینه پزشکی، عمل مکیدن مایعات یا ذرات از بدن یا خارج کردن مایعات از مجرای تنفسی را نام می‌برند.
aspirated
به صدای حرفه‌ای که به همراه عبور هوا انجام می‌شود، اطلاق می‌شود.
aspirational
به وصف چیزی گفته می‌شود که انگیزه یا الهام بخش برای دستیابی به اهداف بالاتر یا بهتر است.
aspirational voter
به افرادی اطلاق می‌شود که به دنبال بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی خود هستند و به سیاست‌مدارانی رأی می‌دهند که وعده تغییرات مثبت می‌دهند.
aspirator
ابزاری که برای مکش مایعات مانند خون یا مایعات دیگر در پزشکی به کار می‌رود.
aspiring
کسی که در حال تلاش برای رسیدن به هدفی در زمینه خاص است.
as pissed as a fart
عصبانیت شدید، به ویژه به خاطر یک موضوع غیرمنتظره.
as plain as a pikestaff
کاملاً واضح و بدون ابهام.
as plain as the nose on someone's face
به وضوح واضح و غیرقابل انکار.
as pleased as punch
به شدت خوشحال و راضی.
as poor as a church mouse
به معنای کسانی که به شدت فقیر هستند و هیچ پولی ندارند.
asportation
حرکت یا انتقال چیزی از یک مکان به مکان دیگر، به ویژه در تاریخ فلسفه.