معنی فارسی painty
B1حالت یا خصوصیاتی که شبیه به رنگ باشد.
Having the qualities or characteristics of paint; colorful or messy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیوارها بوی رنگی داشت که من را به یاد دوران کودکیام انداخت.
مثال:
The walls had a painty smell that reminded me of my childhood.
معنی(example):
او رنگهایش را به شیوهای رنگین مخلوط کرد و یک بینظمی بزرگ به وجود آورد.
مثال:
He mixed his paints in a painty way, making a big mess.
معنی فارسی کلمه painty
:
حالت یا خصوصیاتی که شبیه به رنگ باشد.